آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 

دختری دلش شکست

رفت و هر چه پنجره

رو به نور بود

بست

لحظه ای گذشت

ناگهان جرقه ای

کور سویی از امید

 

در دلش شکفت

 



تاريخ : جمعه 23 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نور, | 8:48 | نويسنده : زهره |

 

 

براي دادن گل به ديگران

منتظر مراسم تدفين آنها نباشين

 

 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، منتظر, | 8:53 | نويسنده : زهره |

 

 

زندگي مثل يه جاده است

من و تو مسافراشيم

قدر لحظه ها رو بدونيم

ممكنه فردا نباشيم.

 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , من و تو, | 8:15 | نويسنده : زهره |

 

نيمكت با هم بودنمان تنهاست!

من دل نشستن ندارم

تو دليل نشستن باش 



تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نیمکت , | 8:12 | نويسنده : زهره |

 

 

چترم را؛ 
کنار ایستگاهی در مه، 
جا گذاشته ام
خیس و خسته آمده ام...
و حالا؛
شاعر که نه،
بارانم!‏



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، چتر, | 10:16 | نويسنده : زهره |

 

 

دلم که می‌گیرد، حجم دنیا کمتر و کمتر می‌شود؛

دلم که می‌گیرد، آفتاب مدام رو به زوال است؛

دلم که می‌گیرد، ابرها همه سیاه می‌شوند و بارانی؛

دلم که می‌گیرد، نسیم طوفانی می‌شود؛

 

اما همیشه دلم که می‌گیرد، خدا نزدیک‌ترین است.

 



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا نزدیک‌ترین است, | 9:22 | نويسنده : زهره |

زمانی شعر میگفتم برای غربت باران!

ولی حالا خودم تنها ترم از باران!                  



تاريخ : سه شنبه 20 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، غربت باران, | 8:41 | نويسنده : زهره |

 

سرم را شايد بتوانند ديگران گرم كنند

اما وقتي تو نيستي

 

هيچكس نيست دلم را گرم كند !



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ،دلگرم, | 14:26 | نويسنده : زهره |

 

كاش دنيا يكبار هم كه شده بازيش را به ما ميباخت

 

مگر چه لذتي دارد اين بردهاي تكراري برايش !!!



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، برد, | 11:27 | نويسنده : زهره |

 

 

اين دنيا جاييست كه وقتي زانو هايت را از شدت تنهايي بغل گرفته اي

به جاي همدردي

برايت پول خرد مي اندازند!

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , تنهایی, | 9:25 | نويسنده : زهره |

 

اشتباهم اينجا بود ، هر جا رنجيدم لبخند زدم.

 

فكر كردند درد نداشت ، محكم تر زدند.



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، درد, | 9:4 | نويسنده : زهره |

 

 

زخم ها خوب مي شن !

 

اما خوب شدن با مثل اول شدن خيلي فرق داره ...



تاريخ : دو شنبه 19 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، زخم, | 8:20 | نويسنده : زهره |

 

 

نفسي بده كه برايت نفس نفس بزنم

نفس به جز تو نخواهم براي كس بزنم

مرا اسير خود كردي دعايم كن

كه آخرين نفس را در اين قفس بزنم

  

 



تاريخ : شنبه 17 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , نفس نفس, | 11:48 | نويسنده : زهره |

 

هر گاه دلت هوايم كرد ، به آسمان بنگر و ستارگان را ببين

همچون دل من ، در هوايت مي تپند. 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , آسمان, | 12:22 | نويسنده : زهره |

 

دل اگر بستي ، محكم نبند و مراقب باش گره كور نزني

او مي رود آن وقت تو مي ماني و يك گره كور

 

 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، گره کور, | 9:21 | نويسنده : زهره |

 

 

اگر به جاي هر دعايي كه كردم

يك قدم بر ميداشتم

 

الان در كنار خدا بودم ...



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، دعا, | 9:14 | نويسنده : زهره |

 

 

 

خدايا !

خورشيد را به من قرض ميدهي؟

از تو كه پنهان نيست

سرزمين خيالم سالهاست يخ بسته است...

 

 



تاريخ : جمعه 16 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , سرزمين خيال, | 9:4 | نويسنده : زهره |

 

ممكن است گاهي گريه كنم ، ولي هيچگاه در تنهايي گريه نمي كنم

خدا اينجاست

اشك هاي مرا پاك مي كند ،

چون ... قلب من خانه ي خداست

ممكن است گاهي بيفتم و بلغزم ، اما هرگز در سقوط تنها نمي مانم

 

خداوند هست و مرا بلند مي كند...




ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا در قلب من است, | 13:5 | نويسنده : زهره |

 

 

 

گنجشكي مي خنديد به اينكه چرا هر روز ، بي هيچ پولي برايش دانه مي پاشم ...

من مي گريستم به اينكه حتي او هم محبت مرا از سادگي ام مي پندارد ...



تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، محبت, | 12:7 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 

خيلي سخته كه بخواي با آب خوردن ، بغضت رو بفرستي پايين

 

اما يه دفعه اشك از چشمات جاري بشه ...

 

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 15 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، اشک, | 10:54 | نويسنده : زهره |

 

 

باران می بارد چشم هایم را می بندم و سعی می کنم لبخند خدا را مجسم کنم
شاید لبخند کویر وقتی تشنه می شوند یا لبخند گل ها وقتی سیراب می شوند 

ترنمی از لبخند خدا باشد

خدایا از لبخند کویر و گلها چیزی هم نصیب دل شکسته ی من کن! 



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، سیراب, | 14:16 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

گفتـــــه بـــــودم:

 

بــی "تــو" سخت میـگـذرد!

 

حـرفـــم را پــس مـی گیـــرم.

 

بــی "تــو" انگــــار اصـلا نمـی گـــذرد! 

 



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , پاییز سال بعد, | 13:27 | نويسنده : زهره |

 

خدا همون حس قشنگيه كه موقع شادي داريم ...

خدا همون حس شرمندگي اي هست كه موقع گناه داريم ...

خدا همون قدرتيه كه يك مادر واسه مراقبت از بچه هاش داره ...

و خدا همون باوريه كه به قدرت يك پدر ميشه داشت ...



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدا خود خود عشقه, | 11:56 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 

روزاي باروني قطره هاي بارون رو بشمار

اگه بند اومد روي رفاقت من حساب كن

نه كم مياد و نه بند مياد.



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان , قطره هاي بارون, | 11:37 | نويسنده : زهره |

 

 يك اسم در ذهنم حك شده

يك عكس در چشمانم قاب گرفته شده

و هزاران خاطره در قلبم خاك ميخورند

من هنوز پرم از نقش تو.



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، نقش تو, | 11:6 | نويسنده : زهره |

 

 سكوت و صبوري ام را به حساب ضعف و بي كسي ام نگذار

دلم به چيزهايي پاي بند است كه تو يادت نمي آيد ...

تلنگري بزني ، آوار مي شوم ...

شكستني تر از آنم كه محتاج سنگي باشم.

 



تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، آوار , | 9:9 | نويسنده : زهره |

 

زندگي زيباست چشمي باز كن

گردشي در كوچه باغ راز كن

هر كه عشقش در تماشا نقش بست

عينك بدبيني خود را شكست



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 14 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، زندگي باغ تماشاي خداست, | 8:49 | نويسنده : زهره |

 

هيچ جاي دنيا ، آنقدر شلوغ نيست ، كه نتواني با خدايت خلوت كني ...

و هيچ خلوتي  ، به شلوغي احساس با خدا بودن نيست ...



تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان - احساس با خدا بودن, | 8:56 | نويسنده : زهره |

 

خدايا ...

آغوشت را امشب به من مي دهي؟

براي گفتن چيزي ندارم

اما براي شنفتن حرف هاي تو گوش بسيار ...

مي شود من بغض كنم

تو بگويي: مگر خدايت نباشد كه تو اينگونه بغض كني ...

مي شود من بگويم خدايا؟

تو بگويي: جان ِ دلم ...

مي شود بيايي؟

تمنا مي كنم ...


 



تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، مي شود من بگويم خدايا؟, | 8:24 | نويسنده : زهره |

 

خدايا...

جاي تو هرگز در جان من خالي نيست

نه در لحظه هاي پر شَرم خطا

نه در تنگناي به اجابت نرسيدن دعا

و نه در هياهوي دلخواه ترين ثانيه ها ...

آنقدر هستي كه بودنت از ياد نمي رود

تنها گاهي از بسياري اندوه

نام تو در سكوت مي ماند

و راه فرياد را نمي يابد...

اما اگر از بودنم جز ذره اي نماند

آن ذره تو را عاشقانه مي خواند !!!



تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، آنقدر هستي كه بودنت از ياد نمي رود, | 8:17 | نويسنده : زهره |

 

وقتي تمام شهر

ديگر دري به روي تو ، خود را نمي گشود

دستان گرم رفيقي نيافتي

آغوش مهر كسي ، عاشقت نشد

با آن دل شكسته ، كسي مهربان نبود

وقتي كه كوبه هاي نكوبيده اي نماند



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، آري ، بزن تو زنگ خدا را ، غريب عشق, | 8:13 | نويسنده : زهره |

  
پس از آفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم...
با تو رازی دارم...
اندکی پیشترآی ...
آدم آرام و نجیب ، آمد پیش
زیر چشمی به خدا می نگریست ...
محو لبخند غم آلود خدا ! .. دلش انگار گریست ...



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 11 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید, | 8:12 | نويسنده : زهره |

 

 ياد من باشد

دو ركعت راز بگويم با او

و بخواهم از او ، كه مرا دريابد

و دل از هر چه سياهي ست ، بشويم فردا

روزن دل بگشايم بر عشق ، تا كه آن نور بتابد بر دل ، تا دلم گرم شود ، يخ دل آب كنم ، تاكه دلگرم شوم



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، ياد من باشد فردا حتما, | 13:2 | نويسنده : زهره |

 

 قصه ای دارم!
غصه ام در دل آن جامانده
گاه گاهی دل من میگیرد
بیشتر هنگام غروب
در همان وقت خدا نیزپر از تنهایست
جز خدا نیز کسی تنها نیست
وخدایی که در این نزدیکیست
در همین لحظه به هنگام طلوع
که اذان سردادند
من وضو خواهم ساخت
اشک چشمانم را
تابه سر منزل زیبای حقیقت برسم




تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، هنگام غروب, | 12:49 | نويسنده : زهره |

 

میگویند یک روزی هست

که چرتکه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند
و آن روز تو باید تاوان آنچه با من کردی را بدهی!

فقط نمیدانم
تاوان دادن آن موقع تو، به چه درد من می خورد!؟



تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، حساب و کتاب, | 11:25 | نويسنده : زهره |

 

از خانه آمدم كه بيايم مگر تو را از ترس آنكه ، گم نكنم راه خانه را

من خرده هاي نان به پشت سرم ريختم به شوق شايد كه خرده نان باشد نشان راه

اما به پشت سر كه نظر كرده ، ديده ام گويا تمام خرده نان ريخته در اين مسير را گنجشگكان خُرد با يا كريم پشت سر ، بر چيده خورده اند

آري هزار شكر



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تكه هاي نور , | 10:9 | نويسنده : زهره |

 

تنها كه باشي ، تفريحت ميشه نگاه كردن به صفحه مانيتورت

بدون اينكه بدوني ساعت ها ميگذره ...



تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب: عشق و عرفان ، نگاه كردن, | 10:3 | نويسنده : زهره |

 

امروز كسي از من پرسيد چند سال داري؟

گفتم: روزهاي تكراري زندگيم را كه خط بزنم

كودكي چند ساله ام!



تاريخ : شنبه 10 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، روزهاي تكراري, | 10:2 | نويسنده : زهره |

 

تو زندگي از يه جايي به بعد ديگه بزرگنميشي ؛ پير ميشي !

از يه جايي به بعد ديگه خسته نميشي ؛ ميبري !

از يه جايي به بعد ديگه تكراري نيستي ؛ زياديي !!!



تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تو زندگي, | 9:27 | نويسنده : زهره |

يه سري از حرفها هستند كه امكان نداره بشه به گفتار تبديلشون كرد؛

اين حرفا معمولا به اشك تبديل ميشن...



تاريخ : جمعه 9 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، حرف به اشك, | 9:26 | نويسنده : زهره |