آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 22 تير 1394برچسب:عکس نوشته ، خاک شو تا گل بروید, | 11:57 | نويسنده : زهره |

 

خـــیلی

زیــــــــــــــــــــــــاد

کم

 

آوردم

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 22 تير 1394برچسب:عشق و عرفان ، دست خالی, | 9:18 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 21 تير 1394برچسب:عکس نوشته ، باز هم مرا می خواهد, | 8:23 | نويسنده : زهره |

 

روز میلاد من

روز غم و ماتمه

روز دوباره مردن

روز دوباره غمه

به جا گذاشت تا ابد

زخمی روی دلم

زخم دلم دوباره ، تازه تر از بهاره

زخم که بر جا گذاشت ، وجودمو از جا کشت

هیچ جای این دنیا نیست ، نزاره غم رو دلم

نمیدونم خدایا ، کجای این دنیام

کاش میشد یه روزی ، تولد دوبارم با قلب شکستم ، نفس بگیرم برم

دنیای من تموم شد ، تا ابد فنا شد

وای خدا سخته روز میلاد من ، روز غم و عزا شد

کسی خبر نداره ، چه زخمی رو دلمه

فقط خودش میدونه ، چه زخمی جا گذاشته

روز میلاد من ، روز پایان من

خستگی دوباره ، شروع روز منه

خدا کنه نباشم دیگه توی دنیا

قلب من خسته شد از نفس کشیدن

چرا که زخم دلم

مرحم نداره واسم

میگن یه آرزو کن ، آخه تولد توست

با این دل شکستم

دعا میکنم نباشم

سخته که باشم بازم

به یاد بیارم زخمو

انگار نه انگار که من ، روی این زمینم

پس بهتره نباشم ، تا ابد بمیرم

 

 



تاريخ : شنبه 20 تير 1394برچسب:دل نوشته های خودم , روز میلاد من, | 8:11 | نويسنده : زهره |

 

این روزها چقدر سرگردان شده ام ...

حيران حيران...

در پي جرعه ي آرامشي تمامي كوچه پس كوچه ها را مي گردم ولي انگار...

چه روز هاي تلخي ست اين روزهاي حيراني...

روزهاي سرد پريشاني...

 



تاريخ : شنبه 13 تير 1394برچسب:عشق و عرفان ، این روزهای حیرانی, | 16:33 | نويسنده : زهره |

 

 

 

گــــاهی ... بی دلیل..... حالم خوبه و خوشحالم !

گــــاهی ... بی دلیل....حالم بده و غمگینم !

این بی دلیلی ...منو داغون كرده

 

 



تاريخ : دو شنبه 8 تير 1394برچسب:عشق و عرفان , بی دلیل, | 12:42 | نويسنده : زهره |

 

 

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 2 تير 1394برچسب:عکس نوشته ، می دانم که می بینی, | 11:30 | نويسنده : زهره |

 

  

  بر من منت نهادي و از ظلمت به نورم راهنمايي كردي .

كور بودم بينايي ام بخشيدي.

تشنه بودم سيرابم ساختي .

خوار و كوچك بودم عزتم و بزرگي ام دادي .

تنها بودم انيسم شدي .

گمراه بودم هدايتم كردي .

بر من منت نهادي و خدايم شدي تا بنده ات باشم و بندگي ات كنم اما شرمنده ام همانند مهماني كه از ميزبانش سپاسگزار نباشد. همچون فرزندي كه مادر را سپاس نگويد. مثل تشنه اي كه از سيراب كننده اش تشكر نكند . مثل كويري كه ممنون ابرهاي باران آور نباشد .

شر منده ام كه مرا ايمان بخشيدي و در كهف اطمينان بخش وحي و من اينهمه لطف را  فراموش كردم .

بر من منت گذاشتي و ريزه خوار خوان سراسر هدايت و مهر رسولت كردي و من خويش را  گم كردم. در قلبم جوانه ارادت اوليايت را روياندي و من از آنان پيروي نكردم.

اي آنكه بر من  و همه اهل ايمان و رستگاري منت خويش را به كمال رساندي در اين شبها و روزهايي كه نسيم مهرباني ات همه جا را معطر كرده است بر منت بگذار و تا لحظه مرگ سايه هدايت را از سرم كم نكن . وباز بر من منت بگذار و در عالم جاودانگي از عقوبت آتش رهايم ساز .

اي آنكه بر همه منت مي نهي  و هيچكس بر تو منت نمي نهد باز هم با منتي مرا شرمنده كن با منت آغوشي كه برايم مي گشايي.

بهشت من يك لحظه رها شدن در آن آغوش بي مانند است . من تشنه آغوش توام .

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 1 تير 1394برچسب:عشق و عرفان , به رسم مهمان نوازی, | 12:8 | نويسنده : زهره |