پیش تر ها بیش از این از عشق گفته بودم .
اکنون چرا ساکتم ؟؟احساس می کنم که ذره ذره ی بدنم اسیر سکونی وحشتناک است ! اکنون که در کنارت هستم چرا؟؟اکنون که در تو گمم چرا؟؟
چرا نمی توانم تمام آن چه هست را به تو بنمایانم ؟ انگار نه انگار که تمام وجودم دیوانه ی توست و من به تو چه می گویم !فقط همین دوستت دارم ساده را !!
...تو مثل قصه های هزار و یک شبی
و فقط نه برای هزار ویک شب
که برای هر دمی
هر نفس کنار منی ...
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 141
بازدید ماه : 533
بازدید کل : 92072
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content