آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 کاش یه چاپ قدیمی از خودم داشتم

احساس می کنم خیلی عوض شدم!



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، چاپ قدیمی, | 8:46 | نويسنده : زهره |

  

چقدر خنده دار است

شناسنامه ام را مي گويم

امروز نگاهش ميكردم

صفحه وفاتش سفيد است

با اينكه سالهاست من مرده ام !!!



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، سالهاست, | 8:42 | نويسنده : زهره |

 

 فـــصــل هــای زنــدگـــی ام را به هــم ریختـــه ای...

آنـــگونه نـــــــــــــــه...

ایـــــنـــگونــــه فصـــل ها را بــه هــــم بــریـــز...

تــــعادل زمــــــــــین و فصــــول را...

یـــــــــک فصـــــــــلم کـــــــن...

برگــــــرد و بمـــــــان...

تــــا بـــــــــــهار...

تنـــــــها فصــــل زندگــــــــی ام باشـــــد.. نـــــــه پایـــــیــــــز



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تا بهار, | 8:36 | نويسنده : زهره |

 

آدم باید ی "تو" داشته باشه...

که هر وقت دلش از این دنیا و آدماش گرفت

بگه بی خیال خوبه که "تو"هستی...



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تو, | 8:32 | نويسنده : زهره |

 

بعضی چیزا رو نمیشه نوشت نه که نشه نوشت... اون حس نابی که فقط خودت تو وجودت حس کردی!

نه به خط و نه به نوشته قابل درک نیست... باید بذاری توی قلب خودت بمونه!شیرینیش رو فقط خودت! میفهمی و بس...
گاهی میخوای یه "دوستت دارم" بنویسی و بچسبونی هر جا که دلت خواست...

هر کی هم دید در جواب توضیحی که ازت میخوان فقط یه لبخند بزنی...
لبخند...:))))))) و هیچی نگی! همین!



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، حس ناب, | 8:19 | نويسنده : زهره |

 

آرام بی آرام.... 

نه این است که حرفی برای گفتن نیست!

نه حتّی نشان از رضایت دارد!

وقتی گوشی نباشد، ...

فریاد بیهوده­ ترین کار دنیا ست!!!



تاريخ : شنبه 3 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، فرياد, | 8:17 | نويسنده : زهره |

 

  حرف هایی هست

بدجور دل میشکنند

بدجور دل می سوزانند

بدجور خراب میکنند

حرفهایی از

نزدیکترین کسانت !

از عزیزترین کسانت

گاهی دلت میخواهد

نزدیک ترین ، آنقدر عزیز نبود

یا اگر بود

کمی بیشـــتر

حواسش

به تاثیر حرفهایش بود...

 

 

 



تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، گاهی دلت میخواهد, | 8:24 | نويسنده : زهره |

 

 زندگی همین است

هر خاطره ! غروبی دارد

و

هر غروبی خاطره ای!...



تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، زندگی , | 8:21 | نويسنده : زهره |

 

 گاهی دلم میخواهد همه چیز تار و خاکستری نباشد...

سفید باشد... یا حداقل آبی!...

گوش هایم را بگیرم و آرام آرام پیش روم...

دلم یک حس سرد میخواهد...

مثل وقتی که سرت را زیر آب میکنی و همه چیز در کندی زمان و آبی! مکان پیش می رود

 آرام آرام...

دلم آرامش میخواهد...



تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، آرامش , | 8:17 | نويسنده : زهره |

 

 خودم را دوست دارم

از روزی که دریافته ام

جز خودم کسی را ندارم

که دلداریم بدهد

و با همه ی بدیهایم

ترکم نکند 

از وقتی خودم را دوست دارم

دیگر تنها نیستم. 



تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:عشق و عرفان ، تنها نیستم, | 8:14 | نويسنده : زهره |

 

 من دلم می خواهد

ساعتی غرق درونم باشم!!

عاری از عاطفه ها

تهی از موج و سراب

دورتر از رفقا

خالی از هرچه فراق!!

من نه عاشق هستم ؛

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من دلم تنگ خودم گشته و بس!



تاريخ : چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، من دلم تنگ خودم گشته, | 11:11 | نويسنده : زهره |

 

 من روشنم!

راز دار و دریا تبار

ترانه خوان بادهای در بدر 

غصه چرا می خوری؟!

بی خیال هرچه که بود 

یا هر چه پشت سر!

همیشه پلی برای رفتن هست!

همیشه پلی برای باز آمدن هست

نیاز به گفتن شعر نیست

نیاز به سرودن سپیده نیست 

من دارم با شما حرف می زنم

من خودم روشنم از رویای آدمی 

از عشق!



تاريخ : چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، رویای آدمی , | 11:6 | نويسنده : زهره |

 

 هیس

حواس تنهایی ام را
با خاطرات با تو بودن
پرت کرده ام

بگو کسی حرفی نزند...

بگذار، لحظه ای آرام بگیرم



تاريخ : چهار شنبه 30 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تنهایی ام, | 11:2 | نويسنده : زهره |

 

 چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!!

می گویند قسمت نیست ، حکمت است
من قسمت و حکمت نمی فهمم
تو خدایی ، طاقت را می فهمی …!





تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، حکمت, | 8:8 | نويسنده : زهره |

 

 دلتنگ که باشی

حتی یک تشابه اسمی ویرانت میکند...!



تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، ویران, | 8:7 | نويسنده : زهره |

 

 شرط دل دادن دل گرفتن است؛

وگرنه یکی بی دل می‌شود و دیگری دو دل ...!



تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، شرط دل , | 8:3 | نويسنده : زهره |

 

 نه نمی دانی...!

هیچکس نمی داند...!
پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد...!
نمی دانی...!
کسی نمی داند.....!
این آرامش ظاهــــــر و این دل نـــــــا آرام...!
چقدر خسته ام میکند...!



تاريخ : سه شنبه 29 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، هیچکس نمی داند, | 8:2 | نويسنده : زهره |

 

 اصولا فراموش کردن کار سختیه...چطوری چیزی فراموش میشه؟

اول باید "بی ارزش" بشه برات٬ بعد کم کم فراموش میشه...

یعنی اتفاقی که قبل از فراموش کردن میوفته ٬ بی ارزش شدنشه...

پس لابد چیزی رو که نمی تونی فراموش کنی٬ برات باارزشه هنوز !!



تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، ارزش, | 13:36 | نويسنده : زهره |

 

 چرا به اندازه‌ی نگاه‌هام

تصویر از تو
در یاد ندارم ؟
.
.
.
.
.
کجای روزهایی که گذشت
یادهای امروز
پنهان شده است ... 



تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، از تو, | 13:33 | نويسنده : زهره |

 

 دلـــــــتنــــــگم بــــــرای تــــــو

بــــــرای بــــــا تــــــو بــــــودن

ای کــــــاش میــــــشد

در ایــــــن لحــــــظاتــــــ خــــــالی

کمــــــی "تــــــــــو" داشـــتـــم

چقــــــدر آه……

چقــــــدر دلتــــــنگی




تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تو, | 13:5 | نويسنده : زهره |

 

سر خاك من

اوني كه بيشتر اذيتم كرد ، بيشتر گريه ميكنه ...

اوني كه نخواست منو ببينه ، بالاخره مياد ديدن جسدم ...

اوني كه حتي نيومد تولدم ، زير تابوتمو گرفته ...

اوني كه سلام نميكرد ، مياد برا خداحافظي ...

عجب روزيه اون روز ...



تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب: عشق و عرفان ، عجب روزيه اون روز, | 8:41 | نويسنده : زهره |

 

تمام مزارع را مترسك ها خوردند

بيچاره كلاغ ها كه زير بار تهمت ، سياه شدند ...



تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب: عشق و عرفان ، تهمت, | 8:40 | نويسنده : زهره |

 

درد دارد كسي تنهايت بگذارد كه به جرم با او بودن همه تنهايت گذاشتند.



تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب: عشق و عرفان ، جرم, | 8:38 | نويسنده : زهره |

 

 میگویند دلتنگ نباشم ....

خدای من ...

انگار به آب میگویند خیس نباش ...!



تاريخ : شنبه 26 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خدای من, | 11:27 | نويسنده : زهره |

 

 بر سنگ قبر من بنويس خسته بود

اهل زمين نبود ، نمازش شكسته بود

 

بر سنگ قبر من بنويسيد ، پاك بود

چشمان او دائما از اشك شسته بود

 

بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمر

براي هر تبر و تيشه ، دسته بود



تاريخ : شنبه 26 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، سنگ قبر, | 8:33 | نويسنده : زهره |

 

 آدم حق دارد كم بياورد

اما حق ندارد براي كسي كه دوستش دارد

كم بگذارد



تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، حق, | 17:24 | نويسنده : زهره |

 

 دنيا براي خودشان ...

من فقط آرامشي ميخواهم

خلوتي مي خواهم

تو باشي و من در كنارم

تو سكوت كني و من گوش كنم

و من آرام بگويم تو را دوست دارم

و تو گوش كني و آرام بگويي ...

من هم ...



تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تو باشي و من, | 17:20 | نويسنده : زهره |

 

 شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم

خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت ازیادم

خداحافظ واین یعنی در اندوه تو میمرم

در این تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد

و برف نا امیدی ب سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق و از دلبستگی هایم؟

چگونه می روی با اینکه می بینی چه تنهایم؟

خداحافظ ،تو ای همپای شب های غزل خوانی

خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ، بدون تو گمان کردی که میمانم

خداحافظ، بدون من یقین دارم که میمانی

 

 



تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ،خداحافظ, | 17:6 | نويسنده : زهره |

 

 همیشه مهم توبودی اگه غروری بود برای تو بود......

اگه احساسی بود بازم برای تو بود....

و من قانع به یه نگاهت بودم........نگاهی که همیشه یه چیزی شبیه غم غریب یا یه غروب پاییزی توش بود .........

یه حسی بهم میگفت باهات نمی مونه وحالا نمیدونم حرفات رو باور کنم یا کارات رو.......

دل به کلمات عاشقانت بسپارم یا از کارای نا مهربونت دلگیر بشم.......

می بینی هنوز هم برنده ی این بازی تویی و هنوزم دل من نمیخواد مرگ عاطفه هارو باور کنه.......



تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، مرگ عاطفه ها, | 17:4 | نويسنده : زهره |

 

 اي رفيق !

به كدامين گناه ناكرده ، تازيانه مي زني بر اعتمادم ...



تاريخ : چهار شنبه 23 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، تازیانه, | 17:0 | نويسنده : زهره |

 

 عشق رازي است مقدس

براي كساني كه عاشقند ؛

عشق هميشه بي كلام مي ماند

اما براي كساني كه عشق نمي ورزند

عشق شوخي بيرحمانه اي بيش نيست!



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، عشق, | 10:21 | نويسنده : زهره |

 

 رد نگاهت را نگرفتم

نمي خواستم ببينم چشمهايت به چشم هاي ديگري اميد بسته اند .



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، رد نگاهت, | 10:5 | نويسنده : زهره |

 

 از من به من نصيحت

اونيكه يك بار تنهات گذاشته ، بازم تنهات ميزاره

اونيكه يك بار بهت خيانت كرده ، بازم خيانت مي كنه

اونيكه يك بار رفيق نيمه راه شد ، بازم وسط راه رهات ميكنه

"اونيكه رفته ديگه رفته "



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، اونيكه رفته ديگه رفته, | 8:30 | نويسنده : زهره |

 

 صداي شكستن دلم مگر چه اندازه دلنشين است ؟!

كه براي شنيدنش ترفندها ميزني؟؟؟



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان , شكستن , | 8:14 | نويسنده : زهره |

  

اون لحظه كه گفتي :

يكي بهتر از تو را پيدا كردم ...

ياد اون روزايي افتادم كه به صدتا بهتر از تو گفتم

من بهترينو دارم ...



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان , لحظه, | 8:13 | نويسنده : زهره |

 

 از سرنوشت پرسيدم : با آنكه ما را بازي گرفتن چه كنم؟

انگشت بر لبانم گذاشت و گفت:

بسپارش به ما كه هيچ احدي از سرنوشت خويش خبر ندارد...

 



تاريخ : سه شنبه 22 مهر 1393برچسب:عشق و عرفتن ، سرنوشت, | 8:11 | نويسنده : زهره |

 

 مي انديشم

به روياهاي سرد و خاموش

به فرصت هاي سوخته زندگي

به آرزوهاي رشد نكرده و كوچك مانده

به ضربات سهمگين روزگار

به كوه آتش فشان درون ، كه گاه و بيگاه مي تازد

به خاطرات پير كودكي

به ذهن پژمرده ي روح

و به سرنوشت نانوشته آينده 



تاريخ : شنبه 19 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، سرنوشت, | 10:56 | نويسنده : زهره |

 

 شب هايم را به خواب نمي دهم...

حتي با يادت ...



تاريخ : شنبه 19 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، خواب, | 10:51 | نويسنده : زهره |

  

يادت باشد

من هم

يادي دارم

كه يادش مي ماند



تاريخ : شنبه 19 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، یاد, | 9:25 | نويسنده : زهره |

 

 متنفرم ؛

از اين تصميم گرفتن هاي يك طرفه

از اين" رفتن هاي به خاطر خودت "

از اين آدم هايي كه " به نام من " و " به كام خود " عمل ميكنند ...!!!



تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:عشق و عرفان ، يك طرفه, | 20:0 | نويسنده : زهره |