بهترين آرزوها از آن توست
آري چون تو خود بهترين آرزويي
دلم ز نازكي خود شكست در غم
وگرنه از تو نيايد كه دل شكن باشي
برام بمون ، بهونه باش براي دل سپردن
نزار كه آرزوم بشه يه روزي بي تو مردن
اي كه از كوچه تنهايي ما مي گذري
گوش كن
ناله من از سر ديوار گذشت
هیس ... چند لحظه سکوت. فقط چند لحظه. بگذار منم همانند تو لحظه ای عشق را با تمام وجود تجربه کنم. نمی توانی دقایقی نفست را در سینه ات حبس کنی. نمی دانی اگر کوچکترین صدایی بشنود نمی ماند. شرط بودنش و امدنش همین است. مانده ام چگونه به ابرها بگویم نغرید و به باران بگویم نبارد.
به گل نشسته ام
در امتداد لنگرگاهت...
دیگر نه موج دارم
نه جزر و مد...
نه تلاطم
نه رفت و آمد ...
مردابی شده ام که در سکوت
گذشته ی با شکوهش را
در آغوش گرفته است...
آرزویم مُردن در صدای تو بود
یا رفتن با صدایت
یا خاموش شدن در صدایت
صدای تو چون باد گذشت
وَ من به دامنِ تاریکی
آویخته ام
نمي خواهم خاطره ي فردايم شوي !
امروز من باش ...
حتي لحظه اي ...
اگر ميدانستي با رفتنت حالم چه جور ميشه ...
" نميرفتي "
كاش خوشبختي هم مثل مرگ حق بود ...
همه چيز زيادش دل را ميزند ...
زياد دوستت داشتم ...
عشق يعني :
يكي بود
يكي نا بود ...
درود بر تنهايي كه جدايي ندارد ...
اگه يه وقت دلمو شكستي فداي سرت !
فقط كفش بپوش كه شكسته هاش تو پات نره!
بر سنگ مزارم بنويسيد آشفته دلي خفته در اين خلوت خاموش
او زاده ي غم بود كه از خاطر دوستان گشت فراموش
ماه هاست فراموش كرده ام خاطراتش را هم
ولي نمي دانم دستانم چرا هنوز
به نوشتن نامش ذوق مي كنند.
در حساب عشق يك به اضافه يكي برابر است با همه چيز
و دو منهاي يك برابر با هيچ
هرگز نفهميدم فراموش كردن درد داشت يا فراموش شدن
به هر حال دارم فراموش مي كنم فراموش شدنم را !!!
فراموش كردنت برايم مثل آب خوردن بود
از همان آب هايي كه مي پرد توي گلو
و سال ها سرفه مي كنيم.
شنيده بودم كه خاك سرد است
اين روزها اما انگار آنقدر هوا سرد است
كه زنده زنده فراموش مي كنيم يكديگر را !!!
مردم گفته هايت را فراموش خواهند كرد
مردم اعمالت را فراموش خواهند كرد
اما هرگز احساسي را كه به واسطه تو به آن دست يافته اند ، از ياد نخواهند برد
خسته ام ...
از تو نوشتن ...
كمي از خود مي نويسم
اين " منم " كه ؛
دوستت دارم ...!
تو را با ديگري ديدم كه بي من شادمان بودي
گمانم بود بي احساسي و تو بيش از آن بودي
رها كردي مرا رفتي ، شكستن بود تقديرم
تمام فكر من هستي ، به فكر ديگران بودي
روشنترين آينده هميشه روي گذشته فراموش شده ، شكل ميگيره.
نميشه تا وقتي كه دردها و رنج ها را دور نريختي
توي زندگي به درستي پيش بري ...
برو اي خوب من ، هم بغض دريا شو ،
خداحافظ !
برو با بي كسي هايت هم آوا شو ،
خداحافظ !
تو را با من نمي خواهم كه " ما " معنا كنم ديگر ...
برو با يك " من " ديگر " ما " شو ،
خداحافظ !
نمي دونم چرا هميشه آخرش مي فهميم از اولش اشتباه بوده ...
دلم چه كودكانه بهانه ي تو را مي گيرد
اما تو بزرگانه به دل نگير
فقط بگو: كودك است نمي فهمد ...
هيچ چيز دلنشين تر از اين نيست كه مدام نامت را صدا بزنم
با يك علامت سوال ...؟
و تو با حوصله جواب بدهي جون دلم؟
خداحافظي ات
عجب خرابه اي به بار آورده است!
نگاه كن ...
مدت ها در تلاش اند مرا از زير آوار تنهايي هايم بيرون كشند ...
كاش آدمها از حرف هاي تلخي كه ميزدن با خبر بودند ...
گاهي چقدر تلخ نظر ميديم
چقدر تلخ به قضاوت مينشينيم
و چقدر تلخ مجازات ميكنيم...
خاطرات
چه يكي باشد چه صدتا
خوب كه باشد دمار از روزگارت در مي آورد ...
خاطرات را مي گويم !
مهربانی تا کی!!!
بگذار سخت باشم و سرد!!!
باران که بارید....چتر بگیرم و چکمه......
خورشید که تابید......پنجره ببندم و تاریک...
اشک که آمد....دستمالی بردارم و خشک.........
او که رفت.....................نیشخندی بزنم و سکوت!!!!!!
گاه خاطرات خنده دار
ساده ترين بهانه براي گريستن مي شوند!
آنان كه بودنت را قدر نمي دانند
رفتنت را " نا مردي " مي خوانند ...
من
با كناري ات
كنار نمي آيم !
كنار مي روم ...
تو براي هميشه مي روي و من چقدر كار روي سرم ريخته !
خاطرات زيادي براي فراموش كردن دارم ...
بودم!
ديدم با ديگري شاد تري
رفتم!
اينجا زمين است ، زمين گرد است!
تويي كه مرا دور زدي ...
فردا به خودم خواهي رسيد!
حال و روزت ديدني ست...
معجزه ها با باد رفته اند
و چشماني كه چشم مرا گرفت
هميشه در حاشيه ي آيينه جا ماند
و پشت پنجره چقدر نيامد
آنكه قرار بود!
گاهی آنچنان مزخرف می شوم که برای دیگران قابل درک نیستم...
حتی عزیزترین کسم را از خودم می رانم
اما در آن لحظه آرزو دارم او بگوید:
می دونم دست خودت نیست درکت می کنم...
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 25
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 1622
بازدید کل : 94297
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content