آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 

فردا و ديروز با هم دست به يكي كرده

ديروز با خاطراتش مرا فريب داد.

فردا با وعده هايش مرا خواب كرد

 

وقتي چشم گشودم امروز گذشته بود ...



تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، ديروز ، امروز ، فردا, | 8:53 | نويسنده : زهره |

 

جز او

دلم چيزي نمي خواهد بجز باران

بشويد اين غبار خسته را از تن

و دست مهرباني ، تا كه بگشايد مرا زنجير اين خاك ملال انگيز

به پرواز آورد روح مرا تا او

دلم چيزي نمي خواهد بجز

آمين بعد از يك دعاي ناب

سلامي تا كه شايد

آه شايد

قفل لب هاي مرا ، بر خنده بگشايد  

 دلم چيزي نمي خواهد دگر جز عشق

بسوزاند تمام خارهاي خوار خود خواهي

و گرمايي نشاند بر دل تنگم

و نجواي لبان آسماني

قفل جان اين غريب خاك را با مهر بگشايد

نمي دانم تو را ، اما

دلم

دلم ، چيزي نمي خواهد دگر جز او



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , آمين بعد از يك دعاي ناب, | 17:40 | نويسنده : زهره |

 

 گاه گاهي بيا به شب نظر كنيم

و از تداوم خيال و وهم اين سكوت بي كران گذر كنيم

بيا به شب ،

 بيا و دل به اين هراس بي نهايتش ببند

بيا ببين ،

 چگونه فوج فوج چشمهاي آسمان به وسعت تمام كهكشان براي قطره اشك هاي تو

براي ناله هاي تو ، مويه مي كنند ...؟

 


 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 14 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، در برابر نگاه آسمان, | 17:30 | نويسنده : زهره |

 

عادت كرده ام تنها توي كافه اي بنشينم

از پشت پنجره آدم ها را ببينم

 

قهوه ي اي تلخ بنوشم و تا خانه با نبودنت پياده راه بروم



تاريخ : شنبه 13 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، پشت پنجره, | 9:1 | نويسنده : زهره |

 

گاهی ما کویریم و خدا باران،

خدا بر ما می بارد،

یکریز و بی امان،

اما کویر خشک است!

اما کویر سفت است!

بارش خدا بر آن فرو نمی رود،

انبوه می شود و راه می افتد،

و سیل به پا می شود،

پر هیاهو و پر غوغا!!

نام این سیل به راه افتاده عشق است، عشق پر هیاهو!!

اما گاهی، ما باغیم و خدا برف،

خدا بر ما می بارد،آرام و بی صدا!

خاک نرم است و پذیرا،

خاک بر آن می نشیند و ذره ذره در آن نفوذ می کند،

و بی هیچ غوغایی، بی هیچ هیاهو،

و کم کم در آن پایین، در عمق پنهان روح،

سفره های آب پهن می شود، اما ما خاموشیم!!

 

هرچند باز عاشقیم...



تاريخ : جمعه 12 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , کویر خشک, | 12:15 | نويسنده : زهره |

 

تـو هم تلخ بودی ! تلــخ !

درست مثل قطره های فلج اطفالی که در کودکی به خوردم می دادند !

غافل از اینکه این بار تلخی تــو دلم را فلــج کرد . . . !

 

 



تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، تلخی تو, | 9:37 | نويسنده : زهره |

 

 



تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:عکس نوشته ، دست در دست, | 9:22 | نويسنده : زهره |

 

 

مي گويند با چشمان بسته نمي شود ديد

آري مي شود

من هر شب به اميد ديدن تو چشمانم را ميبندم ...



تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، ديدن تو, | 11:3 | نويسنده : زهره |

 



تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393برچسب:عکس نوشته ، حرف دل, | 10:34 | نويسنده : زهره |

 

 

وقتي دير آمدي دلم هزار راه نرفت

يك راه رفت

آن هم خانه ي رقيب !!!



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , يك راه, | 12:33 | نويسنده : زهره |

 

خدايا فكر كنم بايد جامو عوض كنم

آخه هر چي داد ميزنم صدام بهت نميرسه.



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، صدا, | 12:26 | نويسنده : زهره |

 

 

آب نريختم كه برگردي

آب ريختم تا پاك شود ، هر چه رد پاي توست

 

از زندگي ام ...



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان ، رد پا, | 12:11 | نويسنده : زهره |

 

كافه چي ...

امشب قهوه نمي خواهم

فقط بگو امروز به كافه ات سر زد؟

روي كدام صندلي نشست؟

آهاي كافه چي حواست هست؟

قهوه نمي خواهم ، جواب مي خواهم!

 



تاريخ : دو شنبه 8 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , کافه چی, | 11:51 | نويسنده : زهره |

 

 

خدايا !

ببخش كه امانت دار خوبي نبودم...

دلي كه داده بودي شكست ...



تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , امانت دار, | 17:54 | نويسنده : زهره |

 

خدايا ...

آغوشت را امشب به من مي دهي؟

براي گفتن چيزي ندارم

اما براي شنفتن حرف هاي تو گوش بسيار ...

مي شود من بغض كنم

تو بگويي: مگر خدايت نباشد كه تو اينگونه بغض كني ...

مي شود من بگويم خدايا؟

تو بگويي: جان ِ دلم ...

مي شود بيايي؟

تمنا مي كنم ...


 



تاريخ : شنبه 6 دی 1393برچسب:عشق و عرفان , مي شود من بگويم خدايا؟, | 17:45 | نويسنده : زهره |