تا بال و پر عشق به جانم دادند
در وادي عاشقان مكانم دادند
گفتم كه كجاست كعبه اهل ولا
درگاه حسين را نشانم دادند
عطري كه از حوالي پرچم وزيده است ...
ما را به سمت آقا كشيده است
از صحن هر حسينيه تا صحن كربلا ...
صد كوچه وا كنيد محرم رسيده است.
منزلگه عشاق دل آگاه حسين است
بيراهه نرو ساده ترين راه حسين است
از مردم گمراه جهان راه نجويد نزديكترين راه به الله حسين است.
باز محرم رسيد ، ماه عزاي حسين
سينه ما مي شود ، كرب و بلاي حسين
كاش كه تركم شود غفلت و جرم و گناه
تا كه بگيرم صفا ، من ز صفاي حسين
کاش یه چاپ قدیمی از خودم داشتم
احساس می کنم خیلی عوض شدم!
چقدر خنده دار است
شناسنامه ام را مي گويم
امروز نگاهش ميكردم
صفحه وفاتش سفيد است
با اينكه سالهاست من مرده ام !!!
فـــصــل هــای زنــدگـــی ام را به هــم ریختـــه ای...
آنـــگونه نـــــــــــــــه...
ایـــــنـــگونــــه فصـــل ها را بــه هــــم بــریـــز...
تــــعادل زمــــــــــین و فصــــول را...
یـــــــــک فصـــــــــلم کـــــــن...
برگــــــرد و بمـــــــان...
تــــا بـــــــــــهار...
تنـــــــها فصــــل زندگــــــــی ام باشـــــد.. نـــــــه پایـــــیــــــز
آدم باید ی "تو" داشته باشه...
که هر وقت دلش از این دنیا و آدماش گرفت
بگه بی خیال خوبه که "تو"هستی...
بعضی چیزا رو نمیشه نوشت نه که نشه نوشت... اون حس نابی که فقط خودت تو وجودت حس کردی!
نه به خط و نه به نوشته قابل درک نیست... باید بذاری توی قلب خودت بمونه!شیرینیش رو فقط خودت! میفهمی و بس...
گاهی میخوای یه "دوستت دارم" بنویسی و بچسبونی هر جا که دلت خواست...
هر کی هم دید در جواب توضیحی که ازت میخوان فقط یه لبخند بزنی...
لبخند...:))))))) و هیچی نگی! همین!
آرام بی آرام....
نه این است که حرفی برای گفتن نیست!
نه حتّی نشان از رضایت دارد!
وقتی گوشی نباشد، ...
فریاد بیهوده ترین کار دنیا ست!!!
حرف هایی هست
بدجور دل میشکنند
بدجور دل می سوزانند
بدجور خراب میکنند
حرفهایی از
نزدیکترین کسانت !
از عزیزترین کسانت
گاهی دلت میخواهد
نزدیک ترین ، آنقدر عزیز نبود
یا اگر بود
کمی بیشـــتر
حواسش
به تاثیر حرفهایش بود...
زندگی همین است
هر خاطره ! غروبی دارد
و
هر غروبی خاطره ای!...
گاهی دلم میخواهد همه چیز تار و خاکستری نباشد...
سفید باشد... یا حداقل آبی!...
گوش هایم را بگیرم و آرام آرام پیش روم...
دلم یک حس سرد میخواهد...
مثل وقتی که سرت را زیر آب میکنی و همه چیز در کندی زمان و آبی! مکان پیش می رود
آرام آرام...
دلم آرامش میخواهد...
خودم را دوست دارم
از روزی که دریافته ام
جز خودم کسی را ندارم
که دلداریم بدهد
و با همه ی بدیهایم
ترکم نکند
از وقتی خودم را دوست دارم
دیگر تنها نیستم.
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها…
تهی از موج و سراب…
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم ؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس!
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 100
بازدید هفته : 120
بازدید ماه : 722
بازدید کل : 92261
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content