این من هستم که وفادار خواهم ماند .
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!
این من هستم که آخرش میسوزم .
این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم!
فرق بزرگیست
میان کسی که تنها مانده
با کسی که تنهایی را انتخاب کرده
نمیدانستم برایت کهنه شده ام ، هنوز مدتی نگذشته که برایت تکراری شده ام
مهم نیست ، برای همیشه تو را از یاد میبرم ،قلبم هم نخواهد، خاطرت را خاک میکنم
تو نبودی لایق من ، تو نبودی عاشق من ، میمانم با همان تنهایی و غم
اگه وجود خدا باورت بشه
خدا یه نقطه میذاره زیر باورت
"یاورت "می شه.
غنچه عشق وا شد و تو را درون آن دیدم ، شبنمی شدم و بر روی تو باریدم
تا در اعماق قلبت بنشینم و با عشق و محبتت زنده بمانم
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای
گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای
گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
همیشه دلتنگی بود و انتظار ، همیشه لبخند بود و به ظاهر یک عاشق ماندگار
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، حس و حال من مثل گذشته نیست
امروز دیگر مثل همیشه نیست ، من هم طاقتی دارم ، صبرم تمام شدنیست
همیشه میترسیدم تو را از دست بدهم ، همیشه میترسیدم رهایم کنی ،مرا تنها بگذاری.
اما… توآنقدرخوبی،که به عشقودوستداشتن وفاداری.
که حتی یک لحظه نیز فکر نبودنت را نمیکنم.
همین مرا خوشحال میکند ، همین مرا به عشق همیشه داشتنت امیدوارم میکند.
همیشه جایی بود که با دیدنش یاد تو در خاطرم زنده میشد .
همیشه آهنگی بود که با شنیدنش حرفهایت در ذهنم تکرار میشد.
آن لحظه ها همیشگی نبود ، عشق تو در قلبم ماندنی نبود ، بودنت در کنارم تکرار نشدنی بود!
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی.
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی.
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم .
حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم.
پرسند دنیا خواهی یا دوست ؟
گویم ای بی خبران : دوست همه دنیای من است ...
وقـتـے حـس میڪنم … جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے . . تــو نفـس میڪشـے
و مـטּ … از هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفـس میڪشم آرام مــی شوم ! تـو بــاش !!! هـوایـتـــ ! بـویـت ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ
نمی دانم درد کدام پرنده هنگام کوچ
در پاییز جا مانده است
که برگ ها هرچه می ریزند
شانه های درختان سبک تر نمی شود.
"خدایا"
چه کرد روزگارت با من
که دیگر گریه ام
آرام نمیکند مرا... ؟؟
دوستت خواهم داشت در ســـــــکوت
که مبادا در صـــــــدایم توقعی باشد
که خاطرت را بیازارد
میان انکار های تو
برای همیشــه گــُم شد
.
آن خیالی که از دوست داشتنِ تو،
ساخته بودم
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 22
بازدید هفته : 81
بازدید ماه : 685
بازدید کل : 92224
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1
Alternative content