آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

 این روز ها میشود فهمید

تحمل گرسنگی و تشنگی

چقدر آسان تر از این است

که یک دنیا حرف داشته باشی و نتوانی

روزه ی سکوتت را بشکنی.



تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 10:14 | نويسنده : زهره |

 

همیشه صدایی بود که مرا آرام میکرد، دستهایی بود که دستهای سردم را گرم میکرد.

همیشه قلبی بود که مرا امیدوارم میکرد، چشمهایی بود که عاشقانه مرا نگاه میکرد.

همیشه کسی بود که در کنارم قدم میزد ،احساسی بود که مرا درک میکرد.

حالا من مانده ام یک دنیای پوچ ، نه صداییست که مرا آرام کند و نه طبیبیست که مرا درمان کند.

 



تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 10:9 | نويسنده : زهره |

گاهی صورت پدر و مادرت را تبدیل به دفتر نقاشی ات میکنی ...
با مداد چین و چروک ، صورتشان را خط می اندازی ...
چشم که باز میکنی ، میفهمی که هیچ پاک کنی نیست که آنها را پاک کند ...
این رسمش نبود که عشق بی حد آنها را اینگونه پاسخ دهی ...

 

حواست کجاست ؟؟؟
دستانشان را دیده ای ؟ همان دستانی که روزی تو را نوازش می کرد ،
حالا تبدیل به دفتر خط خطی های تو شده است ...
این رسمش نبود ...



تاريخ : چهار شنبه 15 مرداد 1393برچسب:, | 9:52 | نويسنده : زهره |

 

 وقتی کاری انجام نمی شه، حتما خیری توش هست.

وقتی مشکل پیش بیاد ، حتما حکمتی داره.

وقتی کسی را از دست می دی ، حتما لیاقتت را نداشته.

وقتی تو زندگیت ، زمین بخوری حتماً چیزی است که باید یاد بگیری.

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:, | 16:14 | نويسنده : زهره |

 

ای خدای تنهایی

آن زمان که همگان به انسان پشت می کنند

تنها حضور تو ....  تنهایی را طراوت می بخشد

خودت را از ما دریغ نکن......

خدایا !

دل ما را از آن خودت و چشم ما را  نگران خودت کن...



تاريخ : سه شنبه 14 مرداد 1393برچسب:, | 16:8 | نويسنده : زهره |

 

چقــدر باید بگذرد؟؟


تا مـن

در مـرور خـاطراتم

وقتی از کنار تــو رد می شوم.


تنـــم نلــرزد


بغضــم نگیــرد



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 13:41 | نويسنده : زهره |

 

در زمان ما خنده ازران نیست

تا بخواهی نیش خند و پوزخند و زهرخند

اما یک خنده از ته دل ،

کاش میجستی و به دیوار اتاقت میخ میکردی.

 



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 13:19 | نويسنده : زهره |

    

       من که از درون دیوارهای مشبک شب را دیده ام

و من که روح را چون بلور بر سنگینترین سنگ های ستم کوبیده ام

من که به فرسایش واژه ها خو کرده ام

و من بازآفریننده اندوه ستایشگر فروتن یک تقدیر نخواهم بود

و هرگز تسلیم شدگی را تعلیم نخواهم داد

زیرا نه من ماندنی هستم نه تو

آنچه ماندنیست ورای من و توست...



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:46 | نويسنده : زهره |

 

میگن با هر کی دوست بشی،

 

شکل و فرم اونو می‌گیری.

 

فکرشو بکن اگه با خدا دوست بشی چه زیبا شکل میگیری!



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:36 | نويسنده : زهره |

 

گاهی دلت بهانه‌هایی می‌گیرد که خودت انگشت به دهان می‌مانی...

گاهی دلتنگی‌هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می‌کنی...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده‌ات!

گاهی دلت نمی‌خواهد دیروز را به یاد بیاوری، انگیزه‌ای برای فردا نداری؛

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:34 | نويسنده : زهره |

 

دلم که می‌گیرد، حجم دنیا کمتر و کمتر می‌شود؛

دلم که می‌گیرد، آفتاب مدام رو به زوال است؛

دلم که می‌گیرد، ابرها همه سیاه می‌شوند و بارانی؛

دلم که می‌گیرد، نسیم طوفانی می‌شود؛

اما همیشه دلم که می‌گیرد، خدا نزدیک‌ترین است.



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:41 | نويسنده : زهره |

 تو دیدی اشک چشمم را ولی بی اعتنا رفتی

 

سکوت گریه هایم را شنیدی ، بی صدا رفتی

همیشه این سوال بی جواب آواره ام میکرد:

مرا لایق ندیدی؟ سیری از من؟ یا ...چرا رفتی؟

من و یادت همیشه باهمیم عاشق تر از دیروز

رفیق نیمه راه عشق ! بدون ما کجا رفتی ؟

عجب دنیای بی رحمی ! تو می رفتی و یک عاشق

تو را با گریه هایش بدرقه می کرد ، تا رفتی

مسیر کوچه های رفتنت بن بست تقدیر است

چرا از سرنوشت عاشقت ، نا آشنا رفتی ؟



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:23 | نويسنده : زهره |

تکیه بر عشق و استقرار در خانه دل، امید آرزویی ملکوتی بود؛

تدبیری عقلانی و زیرکانه که روح مضطرب و نا آرام مرا از تشویش نجات داد

و برای من امنیتی در بعد عشق و روح مستقل از جسد  و مسکن به وجود آورد.

اما افسوس که خدای بزرگ به این امنیت و آرامش حتی در بعد عشق و روح هم رضایت نداد؛

و نخواست که دل من بر عشق خانه بگیرد و یا دلی استقرارگاه عشق سوزان من گردد.

و از این طریق امنیت و آرامشی برای من تامین شود.

به هرکسی که دل باختم عشق مرا تحمل نکرد و روح سرگشته مرا آرامش نداد و قلب شیفته مرا استقرار نبخشید.

از عشق و آرامش نیز گذشتم



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:7 | نويسنده : زهره |

 

تو چه ساده ای و من چه سخت

تو پرنده ای و من درخت

آسمان همیشه مال توست

ابر زیر پای توست

من ولی همیشه گیر کرده ام

تو به موقع میرسی و من

سال هاست دیر کرده ام

 



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:4 | نويسنده : زهره |

  

حال خوبی ست

گلی را دیدن

و نچیدن از باغ

قامت گل، نشکستن، زیباست

و رها بودن آواز قناری در باغ

عطر گل را تنها

در تن زنده هر باغچه ای بوییدن

حال خوبی ست

نسوزاندن دل

رسم دلدادگی و دلداری

قدر این موهبت عشق بجا اوردن

عشق معشوق طلب کردن و عاشق ماندن

دو رکعت مهر بجا آوردن

ذکر بارانی دیدار و نگاهی تب دار

 



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:1 | نويسنده : زهره |