آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 گاهی ...

گاهی دلت بهانه‌هایی می‌گیرد که خودت انگشت به دهان می‌مانی...

گاهی دلتنگی‌هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می‌کنی...

گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده‌ات!

گاهی دلت نمی‌خواهد دیروز را به یاد بیاوری، انگیزه‌ای برای فردا نداری؛

و حال هم که ....



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 12:6 | نويسنده : زهره |

 انتظار باران

در خلوت كوچه هایم

باد می آید

اینجا من هستم ؛

دلم تنگ نیست

تنها منتظر بارانم

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 12:2 | نويسنده : زهره |

 دلم تنگ می شود

 

این روزها خیلی دلم تنگ می شود...

دلم برای گریه های بی دلیل تنگ می شود.

دلم برای خنده های از ته دل تنگ می شود.

دلم برای همه بچه های خوب دنیا تنگ می شود

دلم برای همه آدم های پاک و بی ریا تنگ می شود.

دلم برای همه لحظه های دلتنگی ام تنگ می شود.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1393برچسب:, | 11:51 | نويسنده : زهره |

درد و دل با خدا


گاه و بی گاه دلم بدجوری واسه خدا تنگ میشه . یه وقتایی دلم می‌خواد بهم وقت قبلی بده و تو یه جلسه خصوصی دو نفره درد دلامو بشنوه . اون منو از ملاقاتش به خاطر نگرفتن وقت قبلی محروم نمی‌کنه . هیچ وقت اسمم واسه صحبت با اون وارد یه لیست انتظار طویل نمی‌شه که معلوم نیست کی نوبت به من برسه . محاله ، محاله ممکنه بهم بگه نمی‌پذیرمت .
خیلی بزرگواره ، با وجودی که بالاترین مقام این دنیای شلوغ پلوغه ، هیچ وقت منتظرم نمی‌ذاره .
گاهی اوقات واسش نامه می‌نویسم و می‌دونم که نامه‌هامو بی‌جواب نمی‌ذاره ، وقتی توی دفتر خاطراتم نامه‌هام رو مرور می‌کنم ، می‌بینم حتی یه دونش هم بی‌جواب نمونده .



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 20:11 | نويسنده : زهره |

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی

به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی

بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها

بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم، در آسمان سینه ات

خورشید مهری رخ بتاباند

دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی

بیاید راه چشمت را

سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر

دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود 



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 12:22 | نويسنده : زهره |

خيلي حرف است ...

بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است

وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،

که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…

 



تاريخ : یک شنبه 22 تير 1393برچسب:, | 1:0 | نويسنده : زهره |
 

سلام به یاران آفتاب

سلام به شما دوستان عزیز و همراهان همیشگی " شعر و ادب و عرفان "

درست یک سال پیش ، اولین پستم را در این وبلاگ منتشر کردم. از آن زمان تا به امروز پستهای مختلفی نوشتهام.

نمی دانم از کجا باید شروع کرد. اینجا کلبه تنهایی من است که تمام درد و دل های پنهانی خویش را در آن جا نهاده ام که شما بزرگواران بر من منت نهاده و همیشه و همه وقت همراه و همصحبت من بوده و هستید.

خوب می دانم و ارج می نهم این دانایی را که اگر صفحات " شعر و ادب و عرفان " امروز حرفی برای گفتن دارد و کلامی برای عرضه نمودن ، از محبت بی دریغ  شما دوستانی است که از ابتدای آشنایی تا کنون مرا تنها نگذاشته اید و همواره با نیکی ها و مهربانی ها و راهنمایی های خود در مسیر موفقیت راهبردم بوده اید و نیز می دانم که تشکری این چنین نخواهد توانست آن چنان محبت ها را جبران نماید.

اما گوشه ای از فرهنگ زیبای دوست نوازی ایرانیان را خواهد نمود.

به رسم ادب و به پاس این همه نیکی واژه به واژه وبلاگم در برابر شما عزیزان سر تعظیم فرود می آورد و بر تارِک درختِ اندیشه تان بوسه می زند.

اگر گاهی با سخنی یا کلامی غمگینانه روحتان را آزردم بر من که کوچکم ببخشائید .

با سپاس فراوان از همه شما بزرگواران

شاخه گلی تقدیم وجود پر مهر شما

 

 

 



تاريخ : پنج شنبه 18 تير 1389برچسب:پست ویژه , سخن نویسنده با بینندگان عزیز, | 8:59 | نويسنده : زهره |

 خداونــــــــــــــــدا" ! 

نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی و نه آنقدر بدم که رهایم کنی 

 میان این دو گم شده ام، هم خود و هم تو را آزار میدهم!

هرچه تلاش کردم، نتوانستم آنی شوم که تو می خواهی

 و هرگز دوست ندارم آنی شوم که تو رهایم کنی!

"خدایا" دستم به آسمانت نمی رسد.

 اما تو که دستت به زمین می رسد"بلندم کن"...



تاريخ : چهار شنبه 25 تير 1388برچسب:, | 11:44 | نويسنده : زهره |

چند سال از آغاز من می گذرد؟

در محاصره چهار دیواری ام!دلم برای  کسی تنگ است!دلم هوای عطر جانبخش کسی را دارد که وجودش گرما بخش بودنم شده است.

وقتی به آنچه در آرزویش هستی دست می یابی.آنچه را که روزی در قله کوه می دیدی،اکنون ...!



ادامه مطلب
تاريخ : 1 فروردين 1388برچسب:, | 1:0 | نويسنده : زهره |