دنيا
آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 

دنيا، درياست و ما دائم توي آن دست و پا مي‌زنيم. شنا بلد نيستيم.

تازه اگر هم بلد باشيم با اين همه گوي سنگي و سربي كه به پا بسته‌ايم، كاري نمي‌توانيم بكنيم.

هي فرو مي‌رويم و فرو مي‌رويم و فروتر.


هر دلبستگي يك گوي است و ما هر روز دلبسته‌تر مي‌شويم.

هر روز سنگين‌تر. هر روز پايين‌تر و اين پايين، تاريكي است و وحشت و بي‌هوايي،

اما اگر هنوز هستيم و هنوز زنده‌ايم

از بابت آن يك ذره هوايي است كه از بهشت در سينه‌مان جا مانده است. 





تاريخ : دو شنبه 6 مرداد 1393برچسب:, | 18:46 | نويسنده : زهره |