شاعر: جهانبخش پازوکی
میدونستیکه خاک فرش منه رفتی نموندی
چرا بخت سپیدو به سیاهی نشوندی؟
میدونستی فقط تو رو دارم رفتی نموندی
چرا مرغ امیدو از این خونه پروندی؟
درویشم و دنیا واسم یه مشت خاکه
همه دارو ندارم فقطیک دلپاکه
درویش رو هرگلیم پاره شب رو سر میاره
قطره با یهدریا براش فرقی نداره
میدونستیکه خاک فرش منه رفتی نموندی
چرا بخت سپیدو به سیاهی نشوندی؟
میدونستی فقط تو رو دارم رفتی نموندی
چرا مرغ امیدو از این خونه پروندی؟
******************

گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 94
بازدید هفته : 215
بازدید ماه : 626
بازدید کل : 99149
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1