آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 اين روزها دلم عجيب براي خودم تنگ مي شود

حال و روزم خوش نيست

رهگذران ، يكي پس از ديگري مي آيند و مي روند

اما ، آنكه بايد باشد نيست

شب و روز براي او نغمه خوشي از احساس مي سرودم

اما مدتي ست كه احساسم خط خورده

نمي دانم قلم توان نوشتن از برايش را ندارد و يا احساس خالي از شوق گشته

دلم پريشان است  و هر لحظه براي ديدگانش به طپش مي افتد

چه كنم كه او بيخبر است از احوال دل من

چه كنم كه هر چه هست از اوست و من بي او هيچم

اين روزها دلم عجيب تنگ است

اما چه كنم كه او نيز روزگار مي گذراند ...

 

 



تاريخ : سه شنبه 7 بهمن 1393برچسب:دل نوشته هاي خودم , اين روزها دلم عجيب تنگ است, | 19:15 | نويسنده : زهره |

 

چرا دلتنگي شده همراهمون

چرا كوه غصه ها زير پامون

چرا آدما شدن نامهربون

چرا مرهم نمي شن برا دلامون

چرا عاشقي شده ز ما جدا

چرا دوست داشتن ما شده دعا

چرا سرزمين قصه ها شده دور دور



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:دل نوشته های خودم , بغض اين صدا, | 14:7 | نويسنده : زهره |

دعايم كن خدايا

يا كه نگاهم كن

يا كه صدايت كنم ، پاسخ آن ده

غرق پريشاني ام

در دل اين نيزه زار ، خار ترين خار هام

چشم من سو نداشت ، يك شبه بر خواب رفت

رفت كه تا كم كند ، زحمت اين روزگار

خواب به چشمم برفت

تا كه نبينم ستم ، يا كه غم روزگار ، اشك به چشمم كند

سايه ي من تا ابد ، در پس اين صخره هاست

هيچ نبيند كسي ، تا به كجا مي رود

مي رود آنجا كه او ، گفته بيائيد شما

 

 



تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:دل نوشته های خودم , زحمت اين روزگار, | 13:58 | نويسنده : زهره |

 

  آقا يه مهمون نمي خواي ؟

 آقاي مهربون من ، غريبه ها را راه ميدي؟

پشت درت نشسته ام ، گداي با وفا مي خواي؟

آقا ميون آدما ، غريبه اي مسافرم

از همه جا رونده شدم ، آقا پناه من ميشي؟



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:دل نوشته های خودم , غریبه, | 12:51 | نويسنده : زهره |

 خدايا!

عجب دنيايي شده

همان كه ميگفت: بدون تو يك لحظه نفس نميكشم

حالا چگونه شد ؛ نفس نفس براي غير ميزند ...



تاريخ : سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، بدون تو, | 9:13 | نويسنده : زهره |

 

باران مي آيد و من پشت پنجره انتظار به زانو نشسته ام

باران كه باريد باغچه دلم را شست و عطر خوشت فضاي قلبم را عطر آگين كرد و بوي عطر تو را چون گل سرخ در باغچه دلم روئيده اي را استشمام  مي كنم.



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، باران, | 8:42 | نويسنده : زهره |

رنج هاي بسياري متحمل شدم

راه هاي طاقت فرسايي پيمودم

دردهاي بسياري تحمل كردم

و اما اينك...



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، خواب, | 11:26 | نويسنده : زهره |

 

امشب به سوگ دل خود ، گوشه اي نشسته ام

تنها و غريب به شب نشسته ام

مرگ آمده است پايان مرا جشن بگيريد

بپا خيزيد ، چشم بدوزيد خاك شدنم را

بياييد خاك كنيد جسم حقير را

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، نفس, | 11:24 | نويسنده : زهره |

 

خاك هم تشنگي اش سيراب شد

جوابم كرد كه نبارم

اما افسوس سيل اشكم روان شد و ديگر بند نيامد !

 

 



تاريخ : پنج شنبه 8 آبان 1393برچسب:دل نوشته های خودم , سیل اشک, | 12:15 | نويسنده : زهره |

   

    زمان پاييز بود و تو از خود گفتي و من با تمام وجود خواستم برگ هاي زرد غمت را نقش بر زمين كنم.

برگ هاي زرد اندكي خشك شدند ، اما محو نه!

و باز گفتي و گفتي تا به زمستان رسيد، و گاه در ياد برگ هاي زرد خزان بودي!

تمام تلاشم اين بود كه زردي اندوه را به سپيدي برف مانند كنم از برايت.



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، زردي اندوه , | 9:40 | نويسنده : زهره |

 

 روزي قلم به قلبم دادي

اين دلم در فكر قلم بود كه چند سطرنوشت

اين سپاس قلبم از قلمت بود:

تو قلم به دست من دادي

الفباي عاشقي خواندي



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 2 آبان 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، سپاس قلبم, | 9:34 | نويسنده : زهره |

 

 طوفاني ست در اين شهر ، همچون دل من

چشمهايم باراني ست

بوي نم قلب خاكي مرا استشمام مي كني؟؟؟

 


 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، گرد باد, | 9:7 | نويسنده : زهره |

 

   اين روزها دلتنگم ...

  باور كن اين يكي ديگر شعر نيست ، گاهي لال مي شوم ...

 آنقدر حرف دارم  ولي ، كلمه ندارم و چنين مي شود كه در تاريكي مطلق آنچنان اشك مي ريزم كه انگار سقف اتاقم چكه كرده و باران مي بارد

آري سخت است

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، روزهاي دلتنگي, | 8:55 | نويسنده : زهره |

   

    ميدانم فاصله من و تو زياد شده

اما نميدانم تو دور شده اي يا من

تو سفر كردي يا من جا ماندم



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، قلب تو, | 8:43 | نويسنده : زهره |

 

 گاهي وقتا بغضي بي اختيار راه گلو را ميبنده ، فقط سكوت كنان و بي محابا

از چشمان بي رمق

اشك هايي همچو مرواريد سرازير ميشه

شايد از گفتن حرف هاي نگفته در دل باشه و شايد دلتنگ شدن براي چيزي كه حتي نمي شود در ذهن خود هم خطور كرد

نميدانم به چه مي توان آن را مانند كرد



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 15 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، وادی سرگردان, | 10:57 | نويسنده : زهره |

 باورت گر بشود يا نشود

حال و روزم خوش نيست

سرنوشتم همه غم ، روزگارم همه درد

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، بغض, | 11:13 | نويسنده : زهره |

 به رنج كشيدن عشق همراه من است ، لطيف ترين آن ، تقديم تو باد

برگ هاي خزان پاييز از آن من است ، گل هاي بهاري تقديم تو باد

گريه و آه و شبانه همراه من است ، خنده و شادي فردا تقديم تو باد

روزهاي نا اميدي از آن من است ، اميدهاي خوش فردا تقديم تو باد

شب هاي تار و بي ستاره همراه من است ، رنگين كمان فردا تقديم تو باد



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، خالصانه ترین سلام, | 9:51 | نويسنده : زهره |

     امروز ، فردا ، نمي دانم چند صباحي ديگر از اين جاده عبور مي كني؟

يك روز ، يك ماه و يا يك سال ديگر

نمي دانم حكايت راه و جاده چيست؟

اما اين حكايت ، همانند حكايت من و توست.

حكايت عجيبي ست .



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393برچسب:دل نوشته های خودم , عبور, | 14:59 | نويسنده : زهره |

 

 اگر مانده ام زرد و خاموش ، اگر رفته اي سبز و پر نور

اگر زرد باشم ، اگر سبز باشي

اگر تنها بمانم ، اگر تنها نماني



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 11:41 | نويسنده : زهره |

   

     نميدانم خسته راه بودي  يا خسته كار و يا خسته نگاهم

ساعت ها محو نگاهت شدم

خيره به چشمان سياهت شدم

خواب و خيالم شدي

مونس جانم شدي



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : زهره |

   

    آنگاه كه مي آيي قدم هايت را آهسته و پيوسته بر زمين بگذار

قلب خاكي ام را فرش قدم هايت كردم

مگذار كه احساسش غبار آلود شود.

چرا كه مي بايست سالها از اين جاده عبور كني ، تا برايت باقي بماند آنچه از احساس سرشار است.



تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : زهره |

 

خدايا ! مرا به كدامين گناه نكرده مجازات ميكني؟

 

دلم ديگر طاقت اين همه رنجي كه بر سرش مي گذارند را ندارد!



تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:, | 21:55 | نويسنده : زهره |

   

    عجب دنياي عجيبي ست دنياي ما آدم هاي زميني!

آنجايي كه بايد حرفي زد سكوت مي كنند و آنجايي كه بايد سكوت كنند ،

آنچنان سخن مي گويند كه دل آدمي را به خون مي كشند!

و عجيب تر از آن ، خود نيز گمان نمي كنند كه حتي اتفاقي افتاده است !



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 31 مرداد 1393برچسب:, | 11:38 | نويسنده : زهره |

 

      شايد اگر حالم را مي ديد لحظه اي مكث مي كرد و به عقب بر مي گشت.

نمي دانم مرا نديد و يا اينكه نخواست مرا ببيند.

سخت است اين همه بار غم را با خود ببرم

مني كه هر لحظه و هر ساعت ، لحظه اي از يادش غافل نمي شدم.

   حالا چگونه ، براي خود همدم و درد خود مرهم نهم.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, | 14:15 | نويسنده : زهره |

 

خداوندا، بغضم ديگر طاقت در سينه ماندن را ندارد!

بگذار براي هميشه خود را در اين كوير جا مانده رها كند!

بگذار ديگر نفس نفس زدن از يادش برود!

بگذار اين كوير هميشه تشنه از بغض اشك هايم سيراب شود و شايد صداي قطره قطره اشك هايم به گوش زمين و انسان هاي آن برسد و بدانند چه دشوار است كه دلي شكسته مي شود.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, | 14:12 | نويسنده : زهره |

       

      هر بار كه دلتنگت مي شوم ،

 فقط واژه ها دلتنگيم را ميفهمند

 و مرا خیس و بارانی می کنند

و من هم بدون چتر نگاهت ، بي آنكه بداني به ديدارت ميشتابم.

آن لحظه كه نگاه خسته ات را نظاره مي كنم

و لبهاي به اجبار خنده ات را مينگرم ،

درد جان خويش را رها كرده و به تو ،

    به دلتنگيهايت ، به غصه هاي بر قلبت.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, | 11:16 | نويسنده : زهره |

     

      ميبينم كه چشم هايت باراني ست

اما كوزه روزگار ، جايي براي باران چشمهايت ندارد

پس تا مي تواني لبخند لبهايت را به آن هديه كن

تا جايي براي باران چشمهايت باز كند.



تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, | 9:17 | نويسنده : زهره |

 

      اينبار فريادم بي صداست!

 

ساليان سال است كه هر چه فرياد مي زنم كسي صدايم را نمي شنود!

نمي دانم صدايم نا آشناست ، يا اينكه آشنايان با صدايم بيگانه اند!



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 مرداد 1393برچسب:, | 13:17 | نويسنده : زهره |

 

نواي عشق تو امشب به آسمان رفته

تو لطفي كني به اين حالم

كه من مجنون مجنونم

كه در وادي عشقت ، سراپا من مدهوشم

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:7 | نويسنده : زهره |

 

 اينار خواستم عكس زيباي تو را به تصوير بكشم

روي دريا كشيدم ، موج آمد و آن را از بين برد

روي شن كشيدم ، با رفتن رهگذري خسته در راه محو شد

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:5 | نويسنده : زهره |

 

اگر روزي بگويند بزرگترين آرزويت را بگو

ميداني چه مي گفتم؟

ميگفتم آرزوي پرواز دارم

همچون دو فرشته

با پر و بال بسته

خسته تر از هميشه

سوي تو آيم برا هميشه



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 11:14 | نويسنده : زهره |

 

ديگر نگران تنهايي خويش مباش!

اينجا دلي هست كه روزها و شب ها

هر لحظه و هر ساعت

دست نياز خويش را رو به آسمان بلند كرده

و براي آرامشت ، دعايي مي كند

براي تو كه تنها ترين و مهربان تريني

 


 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 11:3 | نويسنده : زهره |

 و اين بار ...

و اين بار نگاه سردت در جريان پرخروش جاده هاي انتظار است ،

جاده اي كه تا آن سوي راز و رمزها  بايد رفت 

بايد رفت و به اندازه اين تنهايي فرياد كشيد  كه چه بي رحمانه است .

و چه بي رحمانه است آن زمان كه نگاهت بر چشمه  هاي خروشان  دريا نظر بسته

و نگاه مضطربم در انتظار آمدنت غوغا مي كند؛كه بيايي اي ...



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:45 | نويسنده : زهره |

 اي دل !!!

آنگاه كه درد دلم را شنيدي ، تعجب مكن

زيرا چون تو كسي نداند درد اين دلم را

پس !!!

با من همر صدا باش تا تنها نمانم



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:28 | نويسنده : زهره |

 

جاي ما نيست در بين اين همه مردم باشيم

ما غريبيم و غريبانه گذر خواهيم كرد

روز رفتن ، روز آخر ، روز ماتم بود و حيف

نشد يك لحظه باور كند ، ثابت كنم عاشق ترم.



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:24 | نويسنده : زهره |

 

به دنبال كدامين شعر نگفته براي تو باشم

كه تمام شب  را در جستجوي آن بودم

تا شايد آرام  يابد اين دل بي قرارم

كه برايت بسرايم و بگوييم

تا تو هستي  دلم تنها نيست           



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:20 | نويسنده : زهره |

 من غريبم !

من غريبم كه از اين شهر گذر خواهم كرد

از اين كوچه ي تنهايي

از اين شب هاي پر از درد و بي قراري

خواهم رفت ، فقط خاطره اي خواهم برد



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, | 13:10 | نويسنده : زهره |

     

    تلخ است جدايي من از ما!

همچو يك روز سرد ، همچو يك دشت كبود

ديگر صداي پايت از كوچه هاي انتظار نمي آيد

تا به كي در جاده هاي انتظار

چشم به راهت باشم



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, | 13:8 | نويسنده : زهره |

 

 

برای دل تنگم سرودم و برایتان به یادگار می گذارم

 

منم زهره!

سياره اي در آسمان بودم كه ستاره اي در جوارش نبود

هفت آسمان پر بود و جاي خالي برايش نبود

و اينچنين شد كه براي هميشه از آسمان به زمين فرود آمد

و همنشين خاك شد تا اينكه ستاره!

 

 



تاريخ : جمعه 27 تير 1393برچسب:, | 12:49 | نويسنده : زهره |

 

ديروز هم گذشت 1393/04/20

ديروز هم روزي از روزهاي خدا بود و بهتر بگويم روز من ، روز ...

روزي كه باز به دنيا آمدم تا كه نفس بگيرم ، زندگي كنم ، زندگي از سر  شوق ، زندگي از سر ذوق.

مهرباني هايي ديدم كه با تمام وجود خواستند خنده به لب وا شدنم را ببينند.

 

از زمين و زمان ، از دوست و آشنا . همه به نوعي ...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 23:52 | نويسنده : زهره |