آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

 باورت گر بشود يا نشود

حال و روزم خوش نيست

سرنوشتم همه غم ، روزگارم همه درد

 



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، بغض, | 11:13 | نويسنده : زهره |

 به رنج كشيدن عشق همراه من است ، لطيف ترين آن ، تقديم تو باد

برگ هاي خزان پاييز از آن من است ، گل هاي بهاري تقديم تو باد

گريه و آه و شبانه همراه من است ، خنده و شادي فردا تقديم تو باد

روزهاي نا اميدي از آن من است ، اميدهاي خوش فردا تقديم تو باد

شب هاي تار و بي ستاره همراه من است ، رنگين كمان فردا تقديم تو باد



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1393برچسب:دل نوشته های خودم ، خالصانه ترین سلام, | 9:51 | نويسنده : زهره |

     امروز ، فردا ، نمي دانم چند صباحي ديگر از اين جاده عبور مي كني؟

يك روز ، يك ماه و يا يك سال ديگر

نمي دانم حكايت راه و جاده چيست؟

اما اين حكايت ، همانند حكايت من و توست.

حكايت عجيبي ست .



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 26 شهريور 1393برچسب:دل نوشته های خودم , عبور, | 14:59 | نويسنده : زهره |

 

 اگر مانده ام زرد و خاموش ، اگر رفته اي سبز و پر نور

اگر زرد باشم ، اگر سبز باشي

اگر تنها بمانم ، اگر تنها نماني



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 10 شهريور 1393برچسب:, | 11:41 | نويسنده : زهره |

   

     نميدانم خسته راه بودي  يا خسته كار و يا خسته نگاهم

ساعت ها محو نگاهت شدم

خيره به چشمان سياهت شدم

خواب و خيالم شدي

مونس جانم شدي



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : زهره |

   

    آنگاه كه مي آيي قدم هايت را آهسته و پيوسته بر زمين بگذار

قلب خاكي ام را فرش قدم هايت كردم

مگذار كه احساسش غبار آلود شود.

چرا كه مي بايست سالها از اين جاده عبور كني ، تا برايت باقي بماند آنچه از احساس سرشار است.



تاريخ : دو شنبه 3 شهريور 1393برچسب:, | 12:29 | نويسنده : زهره |

 

خدايا ! مرا به كدامين گناه نكرده مجازات ميكني؟

 

دلم ديگر طاقت اين همه رنجي كه بر سرش مي گذارند را ندارد!



تاريخ : یک شنبه 2 شهريور 1393برچسب:, | 21:55 | نويسنده : زهره |

   

    عجب دنياي عجيبي ست دنياي ما آدم هاي زميني!

آنجايي كه بايد حرفي زد سكوت مي كنند و آنجايي كه بايد سكوت كنند ،

آنچنان سخن مي گويند كه دل آدمي را به خون مي كشند!

و عجيب تر از آن ، خود نيز گمان نمي كنند كه حتي اتفاقي افتاده است !



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 31 مرداد 1393برچسب:, | 11:38 | نويسنده : زهره |

 

      شايد اگر حالم را مي ديد لحظه اي مكث مي كرد و به عقب بر مي گشت.

نمي دانم مرا نديد و يا اينكه نخواست مرا ببيند.

سخت است اين همه بار غم را با خود ببرم

مني كه هر لحظه و هر ساعت ، لحظه اي از يادش غافل نمي شدم.

   حالا چگونه ، براي خود همدم و درد خود مرهم نهم.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, | 14:15 | نويسنده : زهره |

 

خداوندا، بغضم ديگر طاقت در سينه ماندن را ندارد!

بگذار براي هميشه خود را در اين كوير جا مانده رها كند!

بگذار ديگر نفس نفس زدن از يادش برود!

بگذار اين كوير هميشه تشنه از بغض اشك هايم سيراب شود و شايد صداي قطره قطره اشك هايم به گوش زمين و انسان هاي آن برسد و بدانند چه دشوار است كه دلي شكسته مي شود.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 27 مرداد 1393برچسب:, | 14:12 | نويسنده : زهره |

       

      هر بار كه دلتنگت مي شوم ،

 فقط واژه ها دلتنگيم را ميفهمند

 و مرا خیس و بارانی می کنند

و من هم بدون چتر نگاهت ، بي آنكه بداني به ديدارت ميشتابم.

آن لحظه كه نگاه خسته ات را نظاره مي كنم

و لبهاي به اجبار خنده ات را مينگرم ،

درد جان خويش را رها كرده و به تو ،

    به دلتنگيهايت ، به غصه هاي بر قلبت.

 



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, | 11:16 | نويسنده : زهره |

     

      ميبينم كه چشم هايت باراني ست

اما كوزه روزگار ، جايي براي باران چشمهايت ندارد

پس تا مي تواني لبخند لبهايت را به آن هديه كن

تا جايي براي باران چشمهايت باز كند.



تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, | 9:17 | نويسنده : زهره |

 

      اينبار فريادم بي صداست!

 

ساليان سال است كه هر چه فرياد مي زنم كسي صدايم را نمي شنود!

نمي دانم صدايم نا آشناست ، يا اينكه آشنايان با صدايم بيگانه اند!



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 18 مرداد 1393برچسب:, | 13:17 | نويسنده : زهره |

 

نواي عشق تو امشب به آسمان رفته

تو لطفي كني به اين حالم

كه من مجنون مجنونم

كه در وادي عشقت ، سراپا من مدهوشم

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:7 | نويسنده : زهره |

 

 اينار خواستم عكس زيباي تو را به تصوير بكشم

روي دريا كشيدم ، موج آمد و آن را از بين برد

روي شن كشيدم ، با رفتن رهگذري خسته در راه محو شد

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 12:5 | نويسنده : زهره |

 

اگر روزي بگويند بزرگترين آرزويت را بگو

ميداني چه مي گفتم؟

ميگفتم آرزوي پرواز دارم

همچون دو فرشته

با پر و بال بسته

خسته تر از هميشه

سوي تو آيم برا هميشه



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 11:14 | نويسنده : زهره |

 

ديگر نگران تنهايي خويش مباش!

اينجا دلي هست كه روزها و شب ها

هر لحظه و هر ساعت

دست نياز خويش را رو به آسمان بلند كرده

و براي آرامشت ، دعايي مي كند

براي تو كه تنها ترين و مهربان تريني

 


 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 11:3 | نويسنده : زهره |

 و اين بار ...

و اين بار نگاه سردت در جريان پرخروش جاده هاي انتظار است ،

جاده اي كه تا آن سوي راز و رمزها  بايد رفت 

بايد رفت و به اندازه اين تنهايي فرياد كشيد  كه چه بي رحمانه است .

و چه بي رحمانه است آن زمان كه نگاهت بر چشمه  هاي خروشان  دريا نظر بسته

و نگاه مضطربم در انتظار آمدنت غوغا مي كند؛كه بيايي اي ...



تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1393برچسب:, | 10:45 | نويسنده : زهره |

 اي دل !!!

آنگاه كه درد دلم را شنيدي ، تعجب مكن

زيرا چون تو كسي نداند درد اين دلم را

پس !!!

با من همر صدا باش تا تنها نمانم



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:28 | نويسنده : زهره |

 

جاي ما نيست در بين اين همه مردم باشيم

ما غريبيم و غريبانه گذر خواهيم كرد

روز رفتن ، روز آخر ، روز ماتم بود و حيف

نشد يك لحظه باور كند ، ثابت كنم عاشق ترم.



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:24 | نويسنده : زهره |

 

به دنبال كدامين شعر نگفته براي تو باشم

كه تمام شب  را در جستجوي آن بودم

تا شايد آرام  يابد اين دل بي قرارم

كه برايت بسرايم و بگوييم

تا تو هستي  دلم تنها نيست           



تاريخ : شنبه 11 مرداد 1393برچسب:, | 10:20 | نويسنده : زهره |

 من غريبم !

من غريبم كه از اين شهر گذر خواهم كرد

از اين كوچه ي تنهايي

از اين شب هاي پر از درد و بي قراري

خواهم رفت ، فقط خاطره اي خواهم برد



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, | 13:10 | نويسنده : زهره |

     

    تلخ است جدايي من از ما!

همچو يك روز سرد ، همچو يك دشت كبود

ديگر صداي پايت از كوچه هاي انتظار نمي آيد

تا به كي در جاده هاي انتظار

چشم به راهت باشم



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 30 تير 1393برچسب:, | 13:8 | نويسنده : زهره |

 

 

برای دل تنگم سرودم و برایتان به یادگار می گذارم

 

منم زهره!

سياره اي در آسمان بودم كه ستاره اي در جوارش نبود

هفت آسمان پر بود و جاي خالي برايش نبود

و اينچنين شد كه براي هميشه از آسمان به زمين فرود آمد

و همنشين خاك شد تا اينكه ستاره!

 

 



تاريخ : جمعه 27 تير 1393برچسب:, | 12:49 | نويسنده : زهره |

 

ديروز هم گذشت 1393/04/20

ديروز هم روزي از روزهاي خدا بود و بهتر بگويم روز من ، روز ...

روزي كه باز به دنيا آمدم تا كه نفس بگيرم ، زندگي كنم ، زندگي از سر  شوق ، زندگي از سر ذوق.

مهرباني هايي ديدم كه با تمام وجود خواستند خنده به لب وا شدنم را ببينند.

 

از زمين و زمان ، از دوست و آشنا . همه به نوعي ...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 21 تير 1393برچسب:, | 23:52 | نويسنده : زهره |